درد دلهای من
سلام خدا جونم
خدا این پیام رو برای تو می نویسم ، ای کاش تمام غصه ها و مشکلاتم را برمی داشتی و
رو تمام شادی ها و خوشبختی های اندکم اضافه می کردی، تا حتی منم برای یه ثانیه
حس خوشبختی را تجربه می کردم،
ولی افسوس..............
تا کجای قصه ها باید ز دلتنگی نوشت، تاکی بازیچه ی بودن در دو دست سرنوشت،
تابه کی با ضربه های درد باید رام شد؟
بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار؟
خسته ام از زندگی با غصه های بی شمار............
آنسوی دلتنگی ها همیشه خدایی هست که داشتنش جبران همه نداشتن هاست.
به جایی می اندیشم رها از رنج، جایی که نا امیدی و مرگ را در آن راهی نباشد،
جایی که همه چیز پاک است و ناب و نیک ترین نیکان در آن جای دارد و من
نیایش ام همواره این است که در تمام لحظات آن ، با اون سهیم باشم.
زیر بارون بیا قدم بزنیم، حرف نشنیده ای به هم بزنیم،
چتر را تا کنیم و خیس شویم ،لحظه ای پشت پا به غم ها بزنیم.
خدایا عاشقان را غم نده، از آن عشقی که دارند کم نده،
به عشق من وفایی بیش ده، وفایی از جانب خویش ده...
الهی
نه من آنم که زفیض نگاهت چشم بپوشم،نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد نروم باز به جایی ، پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی ،
کس غیر از تو نخواهم،چه بخواهی چه نخواهی باز کن در،که جز این خانه مرا نیست پناهی
جز خدا کیست که در سایه مهرش بخزیم ، رحمت اوست که هر لحظه پناه من و توست.
ܓ♥●••ℳ ☆ Łღve£ife ☆ℱ ܓ♥●•٠·˙